افت و خیز !

ساخت وبلاگ

از کی من انقدر بی انرژی شدم؟

الان یه هویی انگار به این نتیجه رسیدم که کمتر از دیگران زندگی میکنم؟!!

جایی یا کسی رو میشناسید که برم کمی تنوع و زندگی !  برای خودم بخرم؟

افت و خیز !...
ما را در سایت افت و خیز ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4jostejoogar2011a بازدید : 22 تاريخ : دوشنبه 4 ارديبهشت 1396 ساعت: 6:06

مشاهده یادداشت خصوصی

افت و خیز !...
ما را در سایت افت و خیز ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4jostejoogar2011a بازدید : 30 تاريخ : يکشنبه 22 اسفند 1395 ساعت: 2:28

نگاه و طرز فکر هر کسی  آیینه شخصیت اون فرده . بیان کننده عمق تجربه و اندیشه اونه . بعضیها قلم خوبی دارن و به راحتی میتونن آیینه سطحی باشن که توش نفس میکشن... اما ممکنه بعضی ها علیرغم عمقی که نگاه و درکشون داره  از قلم خوبی برای ابرازش برخوردار نباشن... در اینجا هنر خواننده باید به کمکش بیاد تا سره رو از ناسره تفکیک کنه. به تعبیر دقیقتر  ، علاوه بر هنرمندی نویسنده ، به فهم و ادراک   از طرف مخاطب نیازه تا مطلبی شهید نشه! وگرنه... البته زیادن کسانی که قلم خوب و فکر ناخوب دارند.   درگوشی: _ گاهی که نوشته هات رو میخونم میگم ای کاش انقدر در نویسندگی توانا نبودی !  شاید کمتر ناامیدی و سوءتفاهم و بدبینی رو به مخاطبت تزریق میکردی. افت و خیز !...ادامه مطلب
ما را در سایت افت و خیز ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4jostejoogar2011a بازدید : 25 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1395 ساعت: 7:23

کوچیکترا باید کوتاه بیان  ، یا بزرگترا باید لوطی مسلک باشن و نادیده بگیرن ؟! نمیدونم کدومشون اولویت دارن ؟! ولی تعجب من از هر دو طرف بینهایت زیاده !! خانم یکی از بزرگترای فامیل فوت کرده و همه اقوام به احترامشون رفتن خونشون و در مراسمشون شرکت کردند  اما  خانم برادر اون فرد در هیچ مراسمی شرکت نکرد و حتی تلی هم تسلیت نگفت !  البته چندین سال قبل این دو نفر با هم کنتاکت کرده بودن و مثلا با هم قهر بودن ...این رفتار بیشتر از طرف خانم بروز داده میشد و اون آقایی که بزرگ فامیل هم بودن ، خیلی از مواقع مثل نوروز و غیره رفتارهای صلح جویانه در پیش گرفته بودن ولی با کینه ورزی عجیب این خانم ، این نبرد تا امسال هم ادامه پیدا کرد ... هر چی فکر میکنم برای قهر کردن توجیهی نمیتونم پیدا کنم.. رفتار بچگانه ایه و نشون دهنده عدم بلوغ فکری و اجتماعیه . خلاصه من هنوز اندر تعجب غوطه ورم !! غرق نشم صلوات افت و خیز !...ادامه مطلب
ما را در سایت افت و خیز ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4jostejoogar2011a بازدید : 22 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1395 ساعت: 7:23

کمتر از یه هفته به شروع امتحانات مونده ، بعد من به جای آماده شدن برای امتحان ، مشغول دردکشیدن هستم

"سنگ کلیه"

آی درد داره

آی درد داره

گریهگریهگریه

 

درگوشی:

- خدا خودش به خیر بگذرونه.

افت و خیز !...
ما را در سایت افت و خیز ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4jostejoogar2011a بازدید : 17 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1395 ساعت: 7:23

شنیدین میگن تا چوب رو بر میداری گربه دزده در میره؟ تو اینستاگرام مطلبی رو شیر کردم و وقتی داشتم مینوشتمش تنها کسی که در نظر نداشتم یکی از دانشجوهای ۱۵ سال پیشم بود که هنوز گاهی تلی احوالی ازم میگیره اما یه دفعه آنچنان عکس العمل طوفانی و عجیبی از خودش نشون داد که هنوزم از بهت و حیرتش در نیومدم با کلی اشک و آه و اعتراض میگه حتما منظورتون من بودم چون تازگیا سرسنگین شدید و خیلی تحویل نمیگیرین! خیلی دلم از دستتون گرفته. شما برچسب میزنیدو ... ازش میپرسم چرا هر چیز بی ربطی رو به خودش ربط میده؟  ولی مگه گوشش شنواست؟ اولش ازین حرف میزنه که شما منو تحویل نمیگیرن و منظورتون ازین پست من بودم و ... آخرش میگه تمام حرفام از روی دلتنگی بوده. شما بزرگترید و من سکوت میکنم!! خدا رحم کرده که سکوت کرد وگرنه دیگه چی میخواست بگه؟ نزدیک یک ساعت تو تلگرام داشت جرو بحث میکرد.انقدر عصبانیم کرد که اگر جلوی دستم بود یه بلایی سرش میاوردم. درگوشی: _ هرگز در زندگیم آدم نازک نارنجی و لوسی نبودم که با کوچکترین حرفی از طرف دیگران برنجم و واکنش نشون بدم . اما هرچی نگاه میکنم میبینم اطرافم رو آدمایی گرفتن که از کوچکت افت و خیز !...ادامه مطلب
ما را در سایت افت و خیز ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4jostejoogar2011a بازدید : 17 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1395 ساعت: 7:23

سلام احوالات دوستان؟ خیلی وقته چیزی ننوشتم. نه اینکه چیزی نباشه ولی دیگه حس و شوق نوشتن نیست. الانم اومدم که خواهش کنم اگر پستم رو میبینید برای مامان خانمم دعا کنید. هفته پیش دچار خونریزی مغزی شدند و در آی سی یو بستری شدند... یک هفته در استرس و ناباوری و التهاب گذشت.و تنها آرامش دهنده ما خداوند بود که همیشه هست ... هر لحظه مارو به یاد داره و در جلوی دیدگان مهربان و مراقبش تربیت میشیم.  با حوادث روزگار   ... با آسایش ها... با خوشی ها و غم ها... با دادن ها و ندادن ها التهابم برای مامان خانم غیر قابل بیانه. تا حدی فشار روانی دارم که قادر نیستم اسم مامانم رو در جلوی کسی بیارم و اشکهام سرازیر نشن... بسیار بسیار بسیار برام سخت و ناگواره که مامان مهربون و همیشه خندون و آرومم رو در حالی روی تخت بیمارستان ببینم که انواع دستگاه ها بهشون وصله و با هر تپش قلبش  انگار عمر دنیای من تموم میشه. احساس ناامنی دارم... مادر پناه روحی انسانه حتی اگر فرتوت و ناتوان باشه. هرگز محبت و مهربونی و دلسوزیش تکرار نمیشه و ... الان مادر عزیز من    پناهگاه روزهای بیقراریم  و آرامش دهنده افت و خیز !...ادامه مطلب
ما را در سایت افت و خیز ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4jostejoogar2011a بازدید : 33 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1395 ساعت: 7:23

  اون شب من و ام نجاح و اون مهمونشون که شوهرش آلزایمر داشت با هم در اتاق مهمون خوابیدیم  و اون خانم پیر و تمام دختران و نوه های ام نجاح در هال و اتاق دیگه خوابیدند... تا ساعت 2 گاهی خواب و گاه بیدار بودم و متوجه بودم که دختران صاحبخونه دارند هنوز کار میکنند و در آشپزخونه مشغول شستشو و جابجایی ظروف هستند. خیلی دلم میخواست  کمک کنم ولی به هیچ طریقی نمیتونستم بهشون بقبولونم که کمک به صاحبخونه در ایران مسئله رایجیه. ساعت 2 و نیم بود که صفحه موبایلم روشن شد . گرامی همسر تماس گرفته بود که آماده شو بریم حرم... بالاخره وقتش شد که ما بریم حرم... دلم میخواست همون موقع که رسیدیم کربلا با همون لباسای خاکی و چهره خسته مشرف میشدیم بین الحرمین ... همونطور که در روایات گفته شده بود ولی وقتی با جمعی مسافرت میکنیم دیگه خیلی علاقمندی های فردی جایی نداره... سریع رفتم برای تجدید وضو و آماده شدم و آروم از اندرونی وارد آشپزخونه و ازونجا وارد حیاط شدم. همه آماده بودند و با هم رفتیم بیرون و آروم در رو بستیم. از اون خیابون تا حرم 3 کیلومتر فاصله است... با استراحتی که کرده بودم دردپام رو بیشتر حس افت و خیز !...ادامه مطلب
ما را در سایت افت و خیز ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4jostejoogar2011a بازدید : 30 تاريخ : چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت: 20:05

کلا معماری خونه های دو شهر نجف و کربلا ، بصورتیه که اندرونی و بیرونی داره ... کار برای خانمای خونه خیلی راحته . به هیچ وجه مردهای غریبه نمیتونن خانمای خونه رو ببینن ...خونه ای که در نجف میزبان ما شد خونه متوسطی بود . حیاط کوچیکی داشت . روبروی درب حیاط دری بود که به اتاق مهمونخونه باز میشد و البته  یه ورودی کفش کن هم داشت که مردها اونجا ساکن شدند و این اتاق بزرگ یه در به اندرونی داشت که منو به اونجا هدایت کردند  . راهرویی که سمت چپش آشپزخونه بود وکمی جلوتر دو تا اتاق روبروی هم که یکی اتاق نشیمن خودشون و اتاق دیگه اتاق مهمون بود و در انتهای این راهرو حمام قرار داشت. نکته جالبش این بود از آشپزخونه دری باز میشد که با یه مسیر باریک به حیاط وصل میشد یعنی اون مسیر باریک طول آشپزخونه رو از بیرون طی میکرد و به حیاط میرسید و خانمای خونه ازونجا رفت و آمد میکردند به حیاط ... خلاصه کلی به معماریشون غبطه خوردم ... من مهمون های زیادی رو پذیرایی کردم و یکی از آزار دهنده ترین بخش های مهمونی اینه برام که باید با حفظ حجاب به تمام امور برسم و گاهی عرصه برام تنگ میشه . در حالیکه این نوع معماری به افت و خیز !...ادامه مطلب
ما را در سایت افت و خیز ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4jostejoogar2011a بازدید : 37 تاريخ : چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت: 20:05

باورتون میشه که من دیشب به خواهرم سفارش کردم امروز برام آش بادمجون بپزه تا از سرکار برم خونشون برای ناهار  ؛ بعد امروز  یادم رفت برم  ؟ بعدش باورتون میشه خواهرم همراه با همسرشون ساعت 2و نیم بعد از ظهر  برام آش رو آوردند خونه و تحویل دادند و رفتند ؟ تازه بارونم میبارید مثل چی ! لوس خودتونید !   درگوشی : - ناهار نداشتم و به خودم گفتم که اگر ناهار نخورم به سلامتی نزدیک تره ... همینکه آش رسید یادم رفت جاده سلامتی کدوم طرفیه ! افت و خیز !...ادامه مطلب
ما را در سایت افت و خیز ! دنبال می کنید

برچسب : من روزای خوب یادم میاد,من روزای خوب یادم میاد بودیم,من بدترین و بهترین روزای عمرم, نویسنده : 4jostejoogar2011a بازدید : 34 تاريخ : چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت: 20:05